دارد به خدا اولتیماتوم می دهد. دارد مثلا خدا را تهدید می کند. زورش گرفته که بعد از این همه سال عبادت یکهو از آن بالا به زیر افتاده و از بهشت پر نعمت رانده شده. باورش نمی شد که خدا بخواهد بیرونش کند. داشت تهدید می کرد تا به خیال خودش خدا را منصرف کند! بعد از این همه سال عبادت و همجوار ملائک بودن ، نفهمیده بود که حکم خدا بالاترین حکم هاست و اراده ی خدا فوق همه ی اراده هاست. نفهمیده بود.!
تهدید می کرد. می گفت: از پشت و جلو و چپ و راست به بنده هایت هجوم می آورم ...
بعد منتظر ماند تا ببیند خدا چه می گوید ...
خدا هم چیزی نمی گفت تا شیطان همه ی خودش را ، همه ی چرک و جودش را که این همه سال سعی کرده بود پنهان باشد رو کند.
شیطان هم ادامه داد:کاری می کنم که شکرگزاران درگاهت روز به روز کمتر شوند.
چی؟ شکرگزاری؟ یعنی هروقت ما غرق نعمت می شویم و یادمان می رود و یک «الهی شکر»خشک و خالی هم به زیانمان نمی آید، یعنی همان موقع شده ایم رفیق شیطان؟ یعنی طرفدار شیطان می شویم و دل شیطان را راضی نگه می داریم؟
چه مسخره! ما که از شیطان بدمان می آید... ما که خوش نداریم حتی یک لبخند ساده بر لبان سیاهش نقش ببندد. پس چرا یکهو می شویم همبازی او؟ شکر کردن، در نعمت و نقمت، در بلا و سلامتی، سوپاپ اطمینانی است که دلت را خوش می کند به این که یار شیطان نشده ای، در رسیدن به اهدافش، و محقق کردن تهدیدش بهش یاری نرسانده ای ، شیطان، لقمه را توی دهانت آنقدر می چرخاند که یادت برود الهی شکر بگویی.
شیطان ذوق قبولی در امتحان را آن قدر برایت بزرگ جلوه می دهد که خیال می کنی همه کاره تو بودی نه کس دیگر. شیطان وجود دوستان خوبت را ، سلامتی ات را ، ذهن پویا و فعالت را و همه دارایی ات را آن قدر معمولی و تکراری جلوه می دهد که احساس نیاز نکنی به این که تشکر ساده هم می شودکرد از آن پاک بی نهایت.
شکر گزاری حربه ی ساده ایست برای مایوس کردن شیطان.
هدیه های خدا را در راهی که او رضایت دارد خرج کنیم.
برداشتی آزاد ازآیه 17 سوره ی اعراف